محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

محمدرضا

تولد محمدرضا

تولدت مبارک گل قشنگم چقدر روز ها از پی هم زود می گذرد ، چه زود دیر می شود ،انگار که همین دیروز بود ،اما نه، سه سال گذشت. سه سال خوب.  من و بابای محمد رضا صبح روز یک شنبه ٣ شهریور ٨٧ بود که برای چکاب هفتگی به بیمارستان رفتیم که بعد از آن هم بريم خونه مامان اينها اما بعد از معاینه دکتر گفت که باید بستری بشی هر طوری هست کوچولوت باید به دنیا بیاد . خلاصه بعد از کلی گرفتاری محمدرضای ما در ساعت ١٨:٣٠ دقیقه به دنیا اومد . البته امروز انگار محمدرضا میخواست زود روز بشه موقع سحر بیدار شد با ما سحری خورد انشاالله روزه كله گنجشكي اش هم قبول باشه. ...
26 اسفند 1390

تولد سه سالگي

با سلام به همه دوستان ما امسال يه تولد ساده و كوچولو براي پسرمون گرفتيم با اينكه تولدمون ساده بود اما پسرم خيلي خوشحال بود بعداز ظهر با بابايي رفتند وكيك خريدند وقتي اومدند خونه من كيك توي يخچال گذاشتم تا بعداز افطار تولد بگيريم محمد رضا همش مي گفت مامان كيك رو بيار بخوريم خيلي عجله داشت تا زودتر كيك رو بخوره بعد از افطار تولد گرفتيم و پسرم شمع هاش رو فوت كرد وكيكش رو خورد وكادوهاش رو هم گرفت انشا ا.. سال ديگه براش يه تولد درست وحسابي مي گيريم . البته از همه ي عزيزاني كه به ياد محمدرضا بودند وبراش كادو گرفتند ممنونم .
26 اسفند 1390

بد حالي

يه چند وقتي (حدودا يك ماه ) كه محمدرضا سرفه هاي خشكي مي كنه كه البته اولش دكتر بردمش دكتر گفت به خاطر تغيير فصل وآب وهواي بد از اينجور چيزهاست . (البته اين سال سومي هستش كه پسرم اينجوري ميشه كه بهش حساسيت فصلي مي گن كلي هم داروي و آمپول  ضدحساسيت استفاده كرده ) ولي سرفه هاش خيلي اذيتش مي كرد تا اينكه ديروز دوباره بردمش دكتر دوباره يه سري داروي جديد ضد حساسيت واسپري تنفسي دكتر بهش داد ودكتر گفت حتما براش از بخور سرد استفاده كنيد مخصوصا موقع خواب ويه سري پرهيز غذايي مثل نخوردن چيزهايي كه مواد نگهدارنده دارند . وقتي كه اسپري رو ديدم خيلي ناراحت شدم واعصابم بهم ريخت اما بازهم خدا رو شكر چون پسر گلم خيلي با ما همكاري مي كنه وقتي ميخوايم اسپر...
26 اسفند 1390

امان از دكترها

     هفته پيش يكشنبه بود كه پسر گلم رو به خاطر سرفه هاي شديدش بردم دكتر (البته متخصص كودكان ) ايشون هم تشخيص دادند كه پسر ما حساسيت داره و بايد براش از اسپري بيماران آسمي استفاده كنيم ما هم گفتيم خوب دكتر حتما درست ميگه . خلاصه ما شروع كرديم واز اسپري استفاده كرديم حدود سه روز و سه شب ولي تواين مدت محمدرضا بهتر نشد كه هيچ بد تر هم شد تازه ديگه اصلا شب ها نمي تونست بخوابه حتي با وجود روشن بودن دستگاه بخور . تا اينكه اسپري رو ديگه استفاده نكرديم وچهار شنبه دوباره بردميش دكتر البته دكترش رو عوض كرديم . وقتي دكتر معاينه اش گفت اين پسر شما لوزه سوم داره همچنين پوليپ بيني . اصلا هم لازم نيست براش اسپري استفاده كني . من اينقدر خ...
26 اسفند 1390

كاش قدر لحظات را بدانيم

ديگر وقتش شده بود ، گنجشك كوچك بايد پرواز كردن را شروع مي كرد آسمان را ديده بود اما مزه پرواز را درآن نچشيده بود. گنجشك كوچك پرسيد: پرواز كردن يعني چه ؟چه طوري است؟ گنجشك پدر بادي به غبغب انداخت وگفت: پرواز يعني همين كه بالهايت را باز كني ودر هوامعلق شوي همين! گنجشك ديگري از بالاي سرش پرواز كرد پرسيد: آهاي پرواز كردن يعني چه؟ وجواب شنيد:يعني همين كاري كه من مي كنم ! اصلا"يعني چه كه پرواز كردن يعني چه؟ پروازيعني كاري كه همه گنجشك ها بايد بكنند وهمه پرنده ها ،همين! راضي نشد ،بدون اينكه جواب درستي بگيرد پرواز كرد ! سالها بعد ، گنجشك كوچكي از اوهمين سوال را كرد واو حتي يادش نبود كه روزي خودش از گنجشك پدر پرسيده بود: پرواز كردن ي...
26 اسفند 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمدرضا می باشد