تولد محمدرضا
تولدت مبارک گل قشنگم چقدر روز ها از پی هم زود می گذرد ، چه زود دیر می شود ،انگار که همین دیروز بود ،اما نه، سه سال گذشت. سه سال خوب. من و بابای محمد رضا صبح روز یک شنبه ٣ شهریور ٨٧ بود که برای چکاب هفتگی به بیمارستان رفتیم که بعد از آن هم بريم خونه مامان اينها اما بعد از معاینه دکتر گفت که باید بستری بشی هر طوری هست کوچولوت باید به دنیا بیاد . خلاصه بعد از کلی گرفتاری محمدرضای ما در ساعت ١٨:٣٠ دقیقه به دنیا اومد . البته امروز انگار محمدرضا میخواست زود روز بشه موقع سحر بیدار شد با ما سحری خورد انشاالله روزه كله گنجشكي اش هم قبول باشه. ...
نویسنده :
مامان فاطمه
1:43